سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

شهربازی یاس

یکی دو هفته پیش بود که یه عصر جمعه عازم فروشگاه یاس شدیم که هم ما یه دوری بزنیم و یه کم خرید کنیم و هم بردیا توی شهربازی فروشگاه یه کم بازی کنه  ...
26 دی 1392

من و کارام (9)

جارو برقی عشقه منه و  هر وقت مامان جارو می کشه تا ساعت ها بعدش جارو باید وسط خونه ولو باشه تا هر وقتی که من ازش سیر بشم اینجا می خواستیم بریم بیرون و منتظر بابایی بودیم که بیاد دنبالمون که من خوابم برد اینجا هم یکی دیگه از روزایی که منتظر بابایی بودیم واسه بیرون رفتن  این رنگای خوشگل روی صورتم سایه قهوه ای مامان هست که رفته بودم سراغش و خودم و لباسم و کامل رنگ آمیزی کرده بودم از مهد کودک که میام خونه زود می رم سراغ یخچال و پرتقال می خوام...  دیدم مامان می خواد ازم عکس بگیریه زودی رفتم عروسک یوگی رو آوردم که توی عکس کنارم باشه  دسته مبل از جمل...
20 دی 1392

من و کارام (8)

روزای تعطیل که با  آقای پدر می ریم نون میخریم حاضر نیستم اون نونا رو به کسی بدم و دوست دارم خودم همش و بخورم.... واقعاً آدم تو این خونه دو ثانیه آرامش نداره. هر جا می رم  و هر  کار میکنم این مامان با دوربینش ظاهر میشه ... ای بابا    اینجا دارم موهامو سشوار میکشم  دارم کتاب می  خونم  دارم چاکلز می خورم با آب میوه...  تل مامانم و زدم به سرم و احساس میکنم خیلی بهم میاد  می رم روی صندلی و عطر و ادکلن های مامان و بابا رو خالی می کنم روی خودم  این  عکسه هم جدید نیست اما مامانی خیلی دوسش داره&nb...
11 دی 1392
1